با ما همراه باشید

حکایات مدیریتی

من و راننده تاکسی

منتشر شده

در

*من و راننده تاکسی*

🖊️دکتر مهدی صانعی
*نشر:* گاهنامه مدیر
■راننده تاکسی خیلی جدّی و البته کمی با چاشنی عصبانیت رو به من کرد و گفت: چرا هیچ کس برای این ترافیک کاری نمی کند؟! انگار که من برای سالیان سال، متولّی ترافیک شهر بوده ام و اکنون باید در محضر او، پاسخگوی تمام کارهای کرده و نکرده خود باشم!
https://chat.whatsapp.com/CJaF7na138k5ffFZLvKDSt
□حق داشت. تقریباً دو ساعتی می شد که در ترافیک صبحگاهی گرفتار شده بودیم. در این ۲ ساعت از هر دری سخن گفت: از زلزله، تورّم، ایّام جوانی، از اینکه در ۱۳ سالگی رفته بود جبهه، از قیمت دلار و سکّه، از اوضاع سیاسی منطقه و … در این مدّت من سر تا پا گوش بودم و گاهی سری به نشانه تایید تکان داده و کلمه “بعله” را البته از نوع غلیظ آن بر زبان می راندم.

●در طول مسیر، او گوینده بود و من شنونده. پس از ۲ ساعت تقریباً حرفی برای گفتن باقی نمانده بود که ناگاه با طرح سئوال فوق، میدانی جدید را برای گفتگو باز کرد.

○این سئوال تلنگری بود بر تمام دانسته های من در حوزه تصمیم گیری و حلّ مساله که در کارگاه های آموزشی مختلف به مخاطبین خود عرضه می داشتم. از او پرسیدم اگر شما مسئول ترافیک‌شهر بودید چه می کردید؟

■گفت: تمام بزرگراههای شهر را به تردد اتوبوس های ۲ طبقه ویژه جابجایی مسافرین اختصاص می دادم بگونه ای که هر دقیقه یکبار، اتوبوس در ایستگاه توقف می کرد و … در اینصورت، هیچ کس نیازی به استفاده از ماشین شخصی خود احساس نمی کرد!

□پس از شنیدن راه حلّ وی، غرق در نکاتی شدم پیرامون تصمیم گیری و حلّ مساله:

۱. مساله عبارت از کلیه چیزهایی است که به ما اجازه نمی دهد یک زندگی عادی داشته باشیم. در مورد سازمان، مساله تمام عواملی است که اجازه تحقق عملکرد مورد انتظار را نداده و مانعی است بین سازمان و اهدافش.

۲. هر مساله دارای یک زمان طلایی برای شناسایی و تشخیص است، درست مثل یک بیماری، که اگر بموقع تشخیص داده شود شانس درمان آن به مراتب افزایش می یابد. ما در کشور مسائل مان را بموقع شناسایی نمی کنیم.

۳. اینکه چرا نمی توانیم مسائل مان را در حوزه ای مثل ترافیک بموقع شناسایی کنیم بر می گردد به نداشتن تخصص در آن حوزه. یک فرد هر چقدر هم که متعهد و با هوش باشد قادر به تشخیص بیماری های قلبی و عروقی و … نیست مگر آنکه در این حوزه ها متخصّص باشد.

۴. چون افراد متخصّص متولّی امور نیستند لذا توان تشخیص بموقع مساله وجود ندارد. در واقع، فرد غیرمتخصص مساله ای احساس نمی کند و همه چیز را عادی تلقی می کند یا روی به فرافکنی می آورد دقیقاً مثل وزیر ارتباطات که معتقد است ما کندی اینترنت نداریم، هر چه هست زیر سر فیلترشکن هاست! او هیچگاه تن به پاسخ این سئوال نخواهد داد که چرا مردم از فیلترشکن استفاده می کنند!؟

۵. تشخیص درست مساله نیازمند داشتن تصویر درستی از وضع مطلوب و داشتن سنجه های درست است. اگر ایندو وجود نداشته باشد ما به جای حلِ غلط مساله، *مساله یِ غلط* را حلّ می کنیم که به مراتب خطرناکتر است. دقیقاً مثل پزشکی که در تشخیص بیماری دچار اشتباه شده و با بهترین داروها، در حال درمان بیماری ریوی بیمار است اما غافل از آنکه بیماری اصلی، مشکلات قلبی است نه ریوی. قطعاً نتیجه مرگ ناباورانه بیمار خواهد بود.

۶. بسیاری از مسائل امروز، نتیجه راه حل های دیروزند. آیا راه حل های امروز ما، مسائل فردایمان را نخواهد ساخت!

۷. هنر ما به جای حلّ مسائل، انکار و پرتاب کردن آنها به گوشه ای است تا جلو چشم مان نباشند. ما مسائل را حلّ نمی کنیم فقط جمع می کنیم و می ذاریم توی انباری. شاهد این ادعا، لیست مسایل ۱۰ سال پیش کشور و امروز است. آنها را بذارید کنار هم. تفاوت چندانی در محتوای ایندو لیست وجود ندارد. مسائل سینه به سینه با ما جلو آمده اند امّا پیچیده تر و غامض تر.

۸. مسائل انسانی و اجتماعی را نمی توان با نگاه خطی حلّ کرد. هیچ تضمینی وجود ندارد که با تخصیص بزرگراهها به اتوبوس های ۲ طبقه، ترافیک برطرف شود. حالا با ترافیک اتوبوسها در بزرگراهها مواجه خواهیم بود دقیقاً مثل ترافیک اتوبوسهای بی آر تی در خطوط ویژه!

۹. اینشتین می گوید نمی توانیم مسایل مان را با همان طرز تفکری که آنها را خلق کرده، حل کنیم. معنی حرف اینشتین این است که برای حل مسائل یا طرز تفکر مدیران فعلی باید ارتقاء(upgrade) یابد یا مدیران فعلی با مدیرانی مسلّح به تفکری جدید جایگزین گردند. در کشور ما یا مدیران از نوع تفکر همیشگی خود کوتاه نمی آیند یا مدیران جدید به همان اندیشه های سنتی پایبندند. چون این مدیران جدیدتر توسط همان مدیران قدیمی تر انتخاب می شوند و آنها نیز شبیه ترین افراد به خود را لایق و شایسته می پندارند نه اندیشه های متفاوت را!

۱۰. داشتن مساله ویژگی ذاتی سیستم های زنده و پویاست. البته نوع و کیفیت مساله مهم است. این سیستمها پس از حل هر مساله، شخصیتی جدید می یابند و گامی بزرگ به جلو بر می دارند. و صد البته، انکار مساله یا ناتوانی در حلّ آن مساویست با پسرفت و جهش به عقب.

●حالا دیگر به مقصد نزدیک شده بودیم. پرسید: کجایی؟ بالاخره برای ترافیک چه کنیم؟! شما بودی چکار می کردی؟

○گفتم: مسائل حل نشده زاد و ولد می کنند و فرزندان آنها در گوشه و کنار پراکنده می شوند. آنها روز به روز بزرگ و بزرگتر می شوند؛ آنگاه به نقطه ای می رسند که حلّ آنها تقریباً غیرممکن می گردد. دقیقاً مثل بیماری که پزشکان از درمان او قطع امید کرده و به همراهان او می گویند: ما تمام تلاش مان را کردیم امّا … امّا بیمار دیر مراجعه کرده بود… اما مسئولین ما نمی توانند جمله “ما تمام تلاش خودمان را کردیم” را بر زبان برانند چون آنها اگر تلاشی هم کرده باشند حکایت آب در هاون کوبیدن بوده است نه تلاش برای *حلّ درستِ مسالهِ درست.*

■گفتم وصفُ العیش، نصفُ العیش. شناخت و توصیف درست مساله نیمی از حلّ مساله است. می دانم که ترافیک خود معلول یا علّت بزرگتر است. از تکنیک ۵ چرا و روش استخوان ماهی کمک گرفتم: چرا ترافیک داریم؟ چون جمعیّت زیاده. چرا جمعیّت زیاده؟ چون همه برای کار میان تهران. چرا فرصتهای شغلی فقط در تهران متمرکز شده؟ چون توسعه را نامتقارن معنا کرده ایم و از سایر استانها غافلیم و الی آخر. پس برای حلّ معضل ترافیک‌باید فرصتهای شغلی را عادلانه در سرتاسر کشور توزیع کرد. درک رابطه علّت و معلولی بین فرصتهای شغلی و ترافیک در وهله اول دشوار می نماید. مهم این است که مدیران این رابطه را درک نمایند و *نقطه اهرمی* را به درستی شناسایی کنند.

▪︎گفت: اینکه زمانبر است و به عمر ما قد نخواهد داد!

□مستقیم رفتم سراغ روش دانکر و گفتم: به جای اینکه به گرفتار نشدن در ترافیک بیندیشی که لاجرم همیشه جواب نخواهد داد به این بیندیش که اگر در ترافیک گرفتار آمدی راه نجات چیست؟ سئوال درست، پاسخ شایسته را به تو ارزانی خواهد داشت…. تا ترافیک بعدی، فعلاً خدانگهدار.
___________________________
*بازنشر پیام = گسترش دانایی*
___________________________
💠 *تلگرام*
https://t.me/gahname_modir
👨‍💻 *سایت*

صفحه نخست


👩‍💻 *اینستاگرام*
www.instagram.com/gahname_modir
_____________________________
🟨🟩🟦🟪⬛⬜🟫🟥🟧

ادامه مطلب
برای افزودن دیدگاه کلیک کنید

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *