با ما همراه باشید

حکایات مدیریتی

در بوستان

منتشر شده

در

در بوستان
نویسنده: ثریا خنجری

سعدی در سرآغاز باب دوم بوستان که «احسان» نام گرفته است نشانۀ هوشمندی را گرایش به معنا می¬داند و معنا را یگانه دستاورد ماندگار آدمی برمی¬شمارد.
اگر هوشمندی به معنی گرای که معنی بماند ز صورت به جای
ابیات بعدی همگی به نوعی تفسیر آن چیزی است که سعدی آن را معنای زندگی تعریف می¬کند. یعنی اگر بخواهیم بدانیم زندگی با معنا از نظر سعدی چیست باید در ابیات دیگر این شعر دقت کنیم:
کرا دانش و جود و تقوی نبود به صورت درش هیچ معنی نبود
دانش، جود و تقوا؛ دانایی، بخشندگی و پرهیزگاری، سه معیاری است که سعدی برای داشتن زندگی با معنا تعریف می کند.
این سه معیار، مثل سه ضلع یک مثلث در محیط زندگی بشر قرار می گیرند و نه فقط او را از آسیب¬های مسیر دور نگه می¬دارند، بلکه به زندگی او عمق می¬بخشند و استعدادهای بشری¬اش را شکوفا می¬کنند. دانش اندوزی و خرد، هم¬نوع دوستی و بخشش و پیراستن ساحت ذهن و جسم از بدی¬ها و ناپاکی¬ها خصایصی مخصوص انسان و زمینه¬ساز رشد و توسعۀ فردی و اجتماعی او هستند و در اندیشۀ سعدی بدون آن¬ها حیات بشر معنی و مفهومی ندارد و مثل پوسته¬ای تو خالی است.
با این حال ابیات دیگری که پس از این می¬آید به شکل شگفت انگیزی بر یکی از این ابعاد تأکید و آن را برجسته¬تر می کند. گویی آن دو دیگر نیز همین را نتیجه می¬دهند و در جهت تحقق آن هستند. در ابیات بعدی سعدی از میان این سه معیار، جود و بخشش را برای تأکید وبرجسته سازی برمی¬گزیند. یعنی انگار، بخشندگی، توجه به دیگران و تلاش در جهت رفع مشکلات آنان و پرهیز از آزار و رنجششان را عصاره ی خردمندی و پرهیزکاری می¬داند و خدمت به خلق را بزرگ¬ترین معنای زندگی برمی¬شمارد.
کسی خسبد آسوده در زیر گل که خسبند از او مردم آسوده دل
غم خویش در زندگی خور، که خویش (فامیل و وابستگان) به مرده نپردازد از حرص خویش
زر و نعمت اکنون بده، کانِ تست که بعد از تو بیرون ز فرمان تست
نخواهی که باشی پراکنده دل پراکندگان را ز خاطر مَهِل
پریشان کن امروز، گنجینه، چُست که فردا کلیدش نه در دست تست
به پوشیدن سِتر درویش کوش که سِتر خدایت بود پرده پوش
مگردان غریب از درت بی نصیب مبادا که گردی به درها غریب
بزرگی رساند به محتاج، خیر که ترسد که محتاج گردد به غیر
به حال دل خستگان در نگر که روزی تو دلخسته باشی مگر
درون فروماندگان شاد کن ز روز فروماندگی یاد کن
نه خواهنده‌ای بر در دیگران؟ به شکرانه، خواهنده از در مران
سعدی در زمانۀ پرآشوبی می¬زیست. زمانی که ساحت ایران زمین را، سم اسبان مغولان مهاجم درمی¬نوردید و زندگی انسان¬ها در این پهنه، دستخوش تبعات دشوار این تهاجم بود. ترس و نهیب سعدی از زیر و زبر شدن زندگی¬ها، شاید محصول این شرایط و احوال بود، با این حال این نهیب، برای همۀ مردمان در همۀ اعصار و شرایط، حامل پیامی راست و شگرف است. حال دوران دائماً یکسان نیست و صاحب اندیشه، برای روزگار سختی و درماندگی از دوران آسایش توشه¬ای برمی¬دارد که خلل پذیر و از دست رفتنی نیست و آن حمایت، یاری و همراهی انسان¬های دیگر است. حمایتی که شاید سعدی در سرودن بیت مشهور دیگری نیز به آن نظر داشته است:
تو نیکی می¬کن در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز

ادامه مطلب
1 دیدگاه

1 دیدگاه

  1. مریم

    2 بهمن , 1402 در 1:46 ب.ظ

    خیلی جالب بود

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *