با ما همراه باشید

حکایات مدیریتی

فرمول ساخت چرندیات

منتشر شده

در

فرمول ساخت چرندیات

*نشر:* گاهنامه مدیر

■امروز یکی از جلوی محل کار من رد می شد، آمد داخل و گفت: اجازه هست دستامو اینجا بشورم؟! به سمت شیر دستشویی راهنمایی اش کردم و گفتم: بفرمایید!

https://chat.whatsapp.com/FJHkHbSAArc0EZqhw13Qxd

□رفت و از توی دستشویی داد زد: اجازه هست از ریکا تون هم استفاده کنم؟! گفتم: خواهش می کنم! حتماً.

●بعد از دقایقی برگشت و گفت: شما توی مایع ظرفشویی تون سرکه نمی ریزید؟! گفتم: سرکه برا چی؟! گفت: مایع ظرفشویی موادی توش هست که برای سلامتی ضرر داره. باید نصف-نصف سرکه بهش اضافه کرد تا اون مواد رو بشوره ببره.

○گفتم: این احیاناً از تجویزهای شتر ….. و شتر ….. نیست؟ جا خورد! و از عنوان شغلی شتر که به آن دو دلقک شیاد دادم خندید و گفت: حالا ضرر که نداره! سرکه یه چیز مفیده، اگرم نیازی بهش نبوده باشه بهرحال ضرری به سلامتی نزده که!؟

■گفتم: به سلامتی بدن شاید، ولی به سلامت عقل چرا، حتما ضرر می زند. گفت: یعنی چی؟ چه ضرری! گفتم: همهء شیادها تسمه های اسارت را به همین شیوه گام به گام و یکی یکی به دور عقل و خِرد، جسم و تن، اختیار و اراده، و حقوق و آزادی های شما می پیچند. ابتدا می گویند حمام که رفتی فلان کار را بکن! تو فکر می کنی ضرری که نداره!؟ پس انجام میدی. بعد می گویند فلان و بهمان و … ! و همینطور یکی یکی زنجیرهای اسارت را به دور شما می کشند تا جایی که ده دقیقه حمام کردنت هم در اختیار خودت نباشی و در بردگی و بندگی آنها سپری شود. در حالیکه همان دفعه اول که گفتند فلان کار را بکن اگر گفته بودی ساکت شو! امروز از صبح تا شب و فردا و امسال و سال آینده و تا آخر عمرت را مجبور نبودی تحت اراده و تصمیم یک مشت شارلاتان سپری کنی و آدم کوکی آنها باشی.

□به فکر فرو رفت… سپس گفت: تا حالا از این موضع بهش نگاه نکرده بودم!

●گفتم: باور فلسفی و روانشناسی تا امروز این بوده که پروسهء پذیرش یک گزاره جدید در دو مرحله انجام می شود؛ “فهم مطلب” و “قبول آن”.

“فهم مطلب” یعنی وقتی به شما مثلا می گویند: سرکه به مایع ظرفشویی اضافه کن، تو سرکه را می شناسی، مایع ظرفشویی را می شناسی و عمل مخلوط کردن را هم بلدی، پس این گزاره را “فهم” می کنی. سپس به چیزهایی مثل “بی ضرر بودن سرکه” و “بی خطر بودن مخلوط کردن این دو” و میزان اعتمادت به گویندهء این مطلب و دیگر چیزها اندیشیده و آن را “قبول” می کنی.

○این باور دانشمندان تا امروز بود. اما امروز باور همان دانشمندان و متخصصین روانشناسی و رفتارشناسی بر این است که فهم و پذیرش در یک مرحله اتفاق می افتد و آن همانا همزمان با شنیدن است! یعنی در اکثریت موارد؛ همین که یک ادعایی را بشنوی، در جا فهم و پذیرش آن اتفاق افتاده و اثر خود را بر مغز شما گذاشته است.

■آنگاه زدودن آن از مغز، نیازمند تلاش فعالانه است. حالا اینکه یک متخصص توی رسانه ها بیاید در چرند و شبه‌علم بودن آن ادعا سخن گفته و اطلاع‌رسانی کند، اینها در واقع همان مرحلهء زدایش آن گزاره یا مطلب از مغز است، و البته هرگز در زدودن کامل آن موفق نخواهی شد، زیرا همیشه اثری از آن مطلب در مغز شما تا زمان مرگ باقی خواهد ماند.

□بنابراین، در هنگام شنیدن هر مطلبی، هر خبری و هر ادعایی هرچند ساده و بی ضرر، ابتدا اصل را بر نپذیرفتن و جای ندادن آن در مغز خودت بگذار تا اگر سنجیدی و نادرست و غیرواقع بود، آسیب کمتری به مغزت رسیده باشد. اگرچه بهرحال آن به محض شنیده شدن بر مغز اثر می گذارد.

●تشکر کرد و گفت: راست میگی! برم خونه از خانمم و دیگرانی که این قصه سرکه و ریکا رو یادشون دادم هم عذرخواهی کنم و بگم دست از این کار احمقانه بردارن… و رفت.

○همینطور که دور می شد گفتم: با همین فرمول درباره خیلی چیزهای دیگه که توی مغزمون جا دادن هم فکر کن… خندید و دست تکان داد و رفت.

_______

*بازنشر پیام = گسترش دانایی*

_______

💠 *تلگرام*

https://t.me/gahname_modir

👨‍💻 *سایت*

صفحه نخست

👩‍💻 *اینستاگرام*

www.instagram.com/gahname_modir

_________

🟨🟩🟦🟪⬛⬜🟫🟥🟧

ادامه مطلب
برای افزودن دیدگاه کلیک کنید

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *